رضا مهندس |
چهارشنبه، آبان ۰۳، ۱۳۸۵
٭ واسه سه روز تمام آقای رئیس جمهور محترم ما رو توخونه حبس کرد دستشون درد نکنه
نوشته شده در ساعت ۶:۲۷ بعدازظهر توسط Reza
٭ I Drove All Night
........................................................................................Roy orbison I had to escape , the city was sticky and cruel Maybe I should have called you first But I was dying to get to you I was dreaming while I drove The long straight road ahead Uh-huh, yeah Could taste your sweet kisses, your arms open wideThis fever for you was just burning me up inside I drove all night to get to you Is that all right? I drove all night, crept in your room Woke you from your sleep to make love to you Is that all right? I drove all night What in this world keeps us from falling apart? No matter where I goI hear the beating of our one heart I think about you when the night is cold and darkUh-huh, yeah No one can move me the way that you do Nothing erases this feeling between me and you I drove all night to get to you Is that all right? I drove all night, crept in your room Woke you from your sleep to make love to you Is that all right? I drove all night Could taste your sweet kisses, your arms open wide This fever for you was just burning me up inside I drove all night to get to you Is that all right? I drove all night, crept in your room Is that all right? I drove all night نوشته شده در ساعت ۶:۱۵ بعدازظهر توسط Reza سهشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۸۵
٭ آقا این مافیا بود که یوونتوس بی زبون رو برد به دسته 2 وگرنه بیچاره لوچیانو موجی رو چه به داور خریدن و داور تعیین کردن واسه مسابقات سری A ?
........................................................................................ما که به شدت تکذیب میکنیم . تازه این آقای رحمان رضایی هم اومده گفته ما وقتی میرفتیم تو زمین میدوت=نستیم بازی رو میر=بریم یا میبازیم ! بابام جان تو اگه میدونستی که بازم مگه مرض داری در ایتالیا بازی میکنی ؟ برو یه جایی که نتیجه مسابقات رو ندونی! نوشته شده در ساعت ۱۱:۰۴ قبلازظهر توسط Reza چهارشنبه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۵ ........................................................................................ پنجشنبه، مرداد ۱۹، ۱۳۸۵
٭ سعادتی دست داد تا مهندس علیقلی بیانی رو زیارت کنیم، این مهندس پاکنهاد و این انسان شایسته شاید برای نسل امروز آشنا نباشه ولی همین بس که بگم مجری سدهای بزرگ کرج و سفید رود و سیستم آبیاری دشت گیلان بوده . شاید فکر کنید که گیلانی هست اما ایشون
گیلانی نیستن .مهندس بیانی یکی از موسسین شرکت آب منطقه ای تهران و از مجریان طرح لوله کشی آب تهران هم بودن مهندس بیانی به همراه عده ای دیگر از دوستانش موسس حزب ایران هم بوده ، 63 سال از تاسیس این حزب میگذره و اوج فعالیت های این تشکل در دوره دکتر محمد مصدق بود. نوشته شده در ساعت ۸:۲۷ بعدازظهر توسط Reza
٭ عاشق بودیم ، دوست داشتیم و احترام میذاشتیم خونه ما اونجا بود خونه محقر ما اونجا بود ولی انگیزه زیاد داشتیم چون فکر میکردیم خونه ماست
........................................................................................نوشته شده در ساعت ۸:۲۵ بعدازظهر توسط Reza چهارشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۵ ........................................................................................ پنجشنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۵
٭ بحرين رو که برديم هيچ وقت فراموش نميکنم با دوستان رفته بوديم آزادي بگذريم که با چه بدبختي بليط خريده بوديماز شانسمونهم افتاديم ضلع جنوبي استاديوم درست روبروي اسکور برد ديجيتالي آزاديچه خوش بوديم چه شاد بوديم . چه شانسي داشتيم که وقتي زندي اون کاشته رو فرستاد رو دروازه بحرين و نصرتي با سر سر توپ روکرد تو گل وا ها درست پشت همون دروازه نشسته بوديماون روز از همه روزاي ديگه ولي همون جا بود که جام جهاني واسه ايران به خاتمه رسيدبهتره بگم همون نيمه اول جام جهاني واسه ما تموم شد.وقتي که مربي جرات تعويض دايي رو نداشتاوم برانکويي که ما دوست داشتيم اونقدر درگير سرو کله زدن با مطبوعات شده بود که ديگه ترسو شده بودبرانکو از خود ما هم ايراني تر شده بوداهل چونه زدن شده بودميترسيد مثل اون تصوير هاي نماي نزديک که در نيمه دوم بازي مکزيک ازش ديديم لبش از ترس بنفش شده بودولي برانکو رو ما خودمون بيچاره ش کرديممطبوعات لعنتي تلوزيون لعنتياينا رو هيچ کسي نميگه همون هايي که واسه بالا بردن تيراژ مثل ديوونه ها و با مسخره ترين استدلال ها تيم رو ميکوبيدندتلوزيون دولتي ايران با اون برنامه هاي بند تمبوني خودش مثل يار دوازدهم اونقدر توقع مردم رو بالا برده بود که ما انتظار داشتيم که لابد مکزيک رو ببريم و با پرتغال مساوي کنيم و بعدشم لابد انگولا رو بخوريم ! و بريم بالا يا با هلند بازي کنيم يا با آرژانتين
........................................................................................اونقدر گفتیم و گفتن که برانکو ترسو هم باورش شد که مکزیک رو میزنیم مردم ایران هم باورشو شد که بهتر از علی کریمی بازیکنس تو دنیا پیدا نمیشه به اینکه هاشمیان هلیکوپتره و مهدوی کیا هم موشکه و سایرین هم بمب افکن تانک و توپ و غیره هستن. درحالیکه نه بابا ماها فقط یه عده بازیکن خوش استعداد ولی کم بنیه داشتیم که تازه دارن حرفه ای میشن نوشته شده در ساعت ۷:۱۴ بعدازظهر توسط Reza یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵ ........................................................................................ یکشنبه، فروردین ۲۷، ۱۳۸۵
٭ شهر قصه رو که گوش کنید میفهمید که هیچ چیز این مملکت از 30 سال پیش تا بحال عوض نشده فقط و فقط داریم گذشته خودمونو تکرار میکنیم.
نوشته شده در ساعت ۹:۰۵ بعدازظهر توسط Reza
٭ شرق روز پنجشنبه ۲۴ فروردين ۱۳۸۵ مصاحبه جالبی رو با آقای زنگنه وزیر سابق نفت داشت که خوندنش خالی از لطف نبود فقط محض اطلاع به سرخط چندتا از نکته هایی که مورد اشاره ایشون بوده توجه کنید:
........................................................................................كل اقتصاد نفت در سال ،۸۴ حدود ۱۵۰۰ ميليارد دلار بوده در حالى كه توليد ناخالص جهانى در همين سال حدود ۴۰ هزار ميليارد بوده است. نتيجه اينكه تاثير نفت در اقتصاد جهانى كمتر از چهار درصد است. ايران حدود ۴ برابر دنيا انرژى مصرف مى كند. در اقتصاد ۱۱ هزار ميليارد دلارى آمريكا ۱۷ ميليون بشكه در روز نفت مصرف مى شود يعنى ۳۰۰ ميليارد دلار نفت در اقتصاد ۱۱ هزار ميليارد دلارى. چيزى حدود ۵/۲ درصد. سهم توليد نفت اوپك در سبد جهانى كاهش يافته و به جاى آن سهم توليدكنندگان ديگر افزايش يافته است. يعنى پنج كشور خليج فارس همين طور درجا زده اند. نوشته شده در ساعت ۱۱:۰۸ قبلازظهر توسط Reza دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۵
٭ بالاخره اين تعطيلات عيد هم تموم شد و رفت تا سال آتي من هم در تمام اين مدت هيچ كاري نكردم
........................................................................................نوشته شده در ساعت ۷:۲۹ بعدازظهر توسط Reza جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۵ ........................................................................................ پنجشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۴
٭ یک داستان تکراری:
........................................................................................صبح که خواب بیدار میشی و از محل زندگیت بیرون میایی اونها رو میبینی، همه جا هستن در به در و آواره یا خوشبخت و بیخیال نوشته شده در ساعت ۸:۳۴ بعدازظهر توسط Reza یکشنبه، بهمن ۰۹، ۱۳۸۴
٭
........................................................................................![]() ![]()
سایت recolored رو در یکی از بخش های خبری تلوزیون معرفی کردن شما میتونید برید و با download نرم افزارش عکس های قدیمی رو یه حالی بهشون بدید.
نوشته شده در ساعت ۱۱:۲۷ بعدازظهر توسط Reza چهارشنبه، دی ۲۸، ۱۳۸۴
٭ اگه شما دوست داريد يه چيزي رو خرابش کنيد بهتره که ازش بد دفاع کنيد عين همون ماجرائي که برای دوران جنگ پيش اومده يعنی يه عده ای اومدن از منظر خودشون چنان با اين موضوع برخورد کردن که انگاري اين دوران فقط مختص به خودشونه و بس . بعدش هم از تمام مردم انتظار دارن که طبق نظر و عقيده اونها به اين ماجراها نگاه کنن. مثلا اين موضوع که چرا جنگ اينهمه طولاني شد هنوز جزء تابوها و خطوط قرمزه يا ميزان واقعي ونهايي خسارات انساني و مالي که به مردم وارد شده هنوز کاملا مخفي مونده . البته از انصاف هم نبايد دور شد به نظر من در سالهای ابتدايي بعد از جنگ (مثلا ۶۸ و ۶۹) به علت اينکه دشمن سفاک هنوز سراپا مسلح و آماده بود زياد هم توجيهي نداشت .اما الان با سقوط بعث در عراق و دستگيری سران اون سيستم خونريز به نظر مياد که ميشه از خيلي مسائل پرده برداشت
........................................................................................نوشته شده در ساعت ۱۱:۰۵ بعدازظهر توسط Reza یکشنبه، دی ۱۱، ۱۳۸۴
٭ حکم رو بصورت تصادفي ديديم ميخواستيم بريم يه بوس کوچولو رو ببينيم که بارون روز يکشنبه اونقدر تند شد که از ميدوون کاخ برگشتيم به سمت سينما فلسطين و شانس من بود که تونستم اين فيلم آخر کيميايي رو ببينم، انصافا هم نسبت به فيلم هايي مثل تجارت کيميايي يه مقداري پيشرفت داشته به نظر من کيميايي خيلي واسه دل خودش فيلم ساخته و تماشاچي در وهله دوم اهميت براش بوده.ديالوگ ها خيلي بي پيرايه تر از قبل شد و خيلي هم بي پروا تر شده مثل سکانس دزدي در خونه مهندس که خيلي از اوضاع سينماي فعلي ما جلو تره. بالاخر اين فيلم به يه بار ديدن ميارزه از دستش نديد.
نوشته شده در ساعت ۱۰:۲۶ بعدازظهر توسط Reza
٭ حکم رو بصورت تصادفي ديديم ميخواستيم بريم يه بوس کوچولو رو ببينيم که بارون روز يکشنبه اونقدر تند شد که از ميدوون کاخ برگشتيم به سمت سينما فلسطين و شانس من بود که تونستم اين فيلم آخر کيميايي رو ببينم، انصافا هم نسبت به فيلم هايي مثل تجارت کيميايي يه مقداري پيشرفت داشته به نظر من کيميايي خيلي واسه دل خودش فيلم ساخته و تماشاچي در وهله دوم اهميت براش بوده.ديالوگ ها خيلي بي پيرايه تر از قبل شد و خيلي هم بي پروا تر شده مثل سکانس دزدي در خونه مهندس که خيلي از اوضاع سينماي فعلي ما جلو تره. بالاخر اين فيلم به يه بار ديدن ميارزه از دستش نديد.
........................................................................................نوشته شده در ساعت ۱۰:۲۶ بعدازظهر توسط Reza
|